جدول جو
جدول جو

معنی بی خواست - جستجوی لغت در جدول جو

بی خواست(خوا / خا)
بی طلب. بدون آنکه خواهند. بی نیت و اراده و قصد قبلی.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی، مؤاخذه، سرزنش، در علم حقوق اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری
فرهنگ فارسی عمید
(بَ خا تَ / تِ)
کنایه از مطلوب و معشوق باشد. (برهان) (آنندراج). و رجوع به فرهنگ دساتیر ص 236 و بس جسته شود
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ / دِ کَ دَ)
بی خواستاری. بی طلب.
لغت نامه دهخدا
(نَ)
که خائن نیست. که خیانت نمی کند. که خیانت پیشه نیست: سلطان آن فرمود در باب من بندۀ یگانه مخلص بی خیانت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 86).
سخن چون زر پخته بی خیانت گردد و باقی
چو او را خاطر دانا به اندیشه بیالاید.
ناصرخسرو.
رجوع به خیانت شود، حقیر و ناکس. فرومایه. (ناظم الاطباء). و رجوع به رتبه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ فَرر / مَ فِرر)
نفرین کردن. (یادداشت مؤلف) :
کی نامور سرسوی آسمان
برآورد و بد خواست بر بدگمان.
فردوسی (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
افراط بیداری باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سهر. سهاد. (نصاب). به خواب نرفتن:
خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکنار
با فراقت روی او داروی بی خوابی شود.
خسروانی.
کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شود
گر برافتد سایۀ شمشیر تو بر کوکنار.
فرخی.
و بی خوابی به افراط زیان دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
ز خواب ایمن هوسهای دماغش
ز بیخوابی شده چشم و چراغش.
نظامی.
از غایت بیخوابی پای رفتنم نماند. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنا خواست
تصویر بنا خواست
بدون اراده بدون میل مقابل بخواست: (بنده معصیت بنا خواست خدای کند)
فرهنگ لغت هوشیار
در خواستن خواستن خواهش، نوشته ای که در آن چیزی خواسته یا پیشنهاد شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز خواست
تصویر باز خواست
مواخذه، نکوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواست
تصویر وا خواست
باز خواست اعتراض: (جز این با منت هیچ وا خواست نیست که دیک ترازو دو من راست نیست) (نظامی)، اعتراض صاحب سند یا برات کش بهنگامی که برات نکول شود و یا از پرداخت آن خود داری گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
((خا))
پرسش، مؤاخذه
روز بازخواست: روز قیامت، روز رستاخیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازخواست
تصویر بازخواست
استیضاح، مواخذه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
دون ضررٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
Undamaged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
indemne
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
no dañado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
isiyoathirika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
невредимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
unbeschädigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
неушкоджений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
nienaruszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
完好无损的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
بغیر نقصان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
ক্ষতিগ্রস্ত নয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
hasarsız
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
integro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
손상되지 않은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
無傷の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
שלם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
não danificado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
tidak rusak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
ไม่เสียหาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
onbeschadigd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی خسارت
تصویر بی خسارت
बिना क्षति
دیکشنری فارسی به هندی